سالها رفت و...
سالهارفت وهنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
نظرات شما عزیزان:
+نوشته
شده در دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, ;ساعت10:7;توسط نادی; |
|